اول به سؤال علاء الدین نورالدین عزیزم جواب میدهم که پرسیده است: «شیطان چه شکی را به نفس نبی الله ابراهیم بن اسماعیل عليه الصلاة والسلام القا کرد؟»
علاء الدین نورالدین، امام مهدی میداند که منظور تو از این سؤال چیست. تو در ادامه همان آیات در سوره بقره ذکری از ابراهیم و زنده شدن پرندگان را دیدهای و از ترس به فتنه افتادن انصار، نمیخواهی با امامِ خود مجادله کنی. پس به تو و همه کسانی که به حق سؤال میکنند، حکمت بالغه از اینکه چرا داستان ابراهیم بزرگ [جد] بعد از ابراهیم پسر [نوه ابراهیم بزرگ] آمدهاست را بیان میکنیم. ما آیات را به دنبال هم آورده و سپس بیان آنها را بیان خواهیم آورد. خداوند تعالی میفرماید:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿٢٥٨﴾ أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٥٩﴾وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿٢٦٠﴾}صدق الله العظيم [البقرة].
عزیزان من در راه خدا، ای قومی که محبوب خداوند هستید و محب او [یحبهم الله و یحبونه] بیایید تا حکمت پشت سر هم آمدن این دو قصهی زنده شدن مردگان بعد از قصهی کسی که بر سر پروردگارش با ابراهیم مجادله میکرد و این فرموده خداوند که قبل از آن ذکرش آمد که خداوند است که میمیراند و زنده میکند را به شما بیاموزم. علت اینکه این دو قصه بعد از داستانی آمده است که در آن کسی با ادعای اینکه این من هستم که زنده میکنم و میمیرانم؛ با ابراهیم بر سر پروردگارش مجادله میکرد این است: بعد از آنکه آن فرد [پادشاه تبع] گفت: «این من هستم که زنده میکنم و میمیرانم»، ابراهیم از ادامه جدال با پادشاه بر سر این مسئله دست برداشت چون پادشاه بعد از اینکه ادعا کرد این من هستم که زنده میکنم و میمیرانم؛ دو زندانی را آورد و به ابراهیم گفت: «یکی از این دو را میتوانم همین حالا بکشم و دیگری را رها سازم تا زنده بماند». ابراهیم ترسید، اگر در همین زمینه به گفتوگو ادامه دهد، پادشاه تبع عناد بورزد و بگوید: «این منم که زنده میکنم و میمیرانم» و سراغ یکی از آنها رفته و گردنش را با شمشیر بزند و به دیگری بگوید برو آزادی. برای همین میبینید که نبیِّ خداوند ابراهیم از ادامه جدال و چالش برسر زنده کردن اموات دست برمیدارد و پیرامون طلوع خورشید با او مجادله کرده و میگوید خداوند، خورشید را از مشرق بالا میآورد، تو از مغرب بیاور و با این چالش او را عاجز میکند.
سؤالی که مطرح میشود این است: آیا پادشاه تبع توانست در برابر ابراهیم حجت اقامه کرده و مردهای را زنده نماید؟ جواب این است که: خیر، همانا که ابراهیم مجبور شد در برابر پادشاه تبع سکوت نماید تا از جان یکی از دو نفری که پادشاه آورده بود محافظت نماید. او از این در هراس بود که پادشاه تبع برای اثبات حرف خود، یکی از آنان را بکشد. اما مقصود نبیِّ خداوند این نبود لذا خداوند بلافاصله برای روشن کردن مقصود از «زنده کردن» اینگونه فتوا میدهد که «مانند کسی است که ازکنار قریهای [ویران شده] گذشت و پرسید چگونه خداوند اهل این آبادی را بعد از مرگ زنده میکند؟» و خداوند او را برای صد سال میراند و سپس زنده کرد. مقصود خداوند از «زنده کردن» این است و این اتفاقی است که برای نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل رخ داده بود و یا مانند پرندگانی که نبی الله ابراهیم بزرگ [جد] به اذن خداوند بعد از مرگ آنها را زنده کرد. برای همین دو داستان بلافاصله بعد از مجادله میآید تا منظور از این چالش را که زنده کردن اموات است، روشن سازد. چون حبیب من در راه خدا، علاءالدین، گمان کرد ابراهیم بن اسماعیل است که چهار مرغ را زنده کرد تا قلبش بعد از شکی که برایش پیش آمده بود، مطمئن گردد. پس ما به حق به او جواب داده و می گوییم:
خیر حبیب من در راه خدا،علاءالدین نورالدین العلیمی، چگونه ممکن است کسی که خودش صد سال مرده و سپس زنده شدهاست، درباره زنده شدن مردگان در قلبش دچار تردید شود! نور چشم من، اینطور نیست. بلکه به حق به شما آموختیم چرا قصه درباره زنده شدن مردگان بلافاصله بعد از جدال پادشاه تبع با ابراهیم پسر [ابراهیم بن اسماعیل]آمده است. برای این است که مقصود خداوند از مبارزهطلبی روشن شود و موضوع تحدی این است: «منظور از زنده شدن مردگان چیست» پس داستان کسی میآید که از کنار قریهی ویران شدهای میگذرد و میگوید چگونه خداوند این مردگان را زنده میکند؟ پس خدا او را میمیراند و بعد از صد سال زنده میکند. از آنجا که این حادثه برای نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل رخ داده بود و مجادله بین پادشاه تبع و نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل نیز بر سر این بود که ابراهیم به او گفت پروردگارش او را صد سال میرانده و سپس زنده کرده است و در مقابل پادشاه تبع که ادعای ربوبیت میکرد گفت: «من زنده میکنم و میمیرانم» و ماجرایی که برای نبی الله ابراهیم بن اسماعیل رخ دادهبود، باعث مجادله بین آنها گردید.
حبیبان من در راه خدا، آیا بیان حق این فرموده خداوند را میدانید؟ خداوند تعالی میفرماید: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ}؟ یعنی آیا میبینی آن کس را که با ابراهیم بر سر پروردگارش که او را صد سال میرانده و سپس زنده کرده بود؛ مجادله میکرد؟ و این پاسخ کسی است که ادعای خدایی کرده و گفت: {قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ}.عزیز من علاءالدین نورالدین؛ متوجه خبر شدی؟
حال جواب سؤال عزیز دیگر «الی الرحمن وفدا» را میآوریم. او یکی از بیانات قدیم امام مهدی ناصر محمد یمانی را آورده که در آن آیه برانگیخته شدن کسانی آمده است که از ترس مرگ از دیارشان گریخته بودند. ما درجواب او به حق میگوییم: عزیز من، برتوست که دوباره به بیانی که نقل قول را از آن آوردهای، مراجعه کنی. خواهی دید که من در آن بیان به درگاه خداوند دعا کردهام که برانگیخته شدن مردگان در عصر امام مهدی نیز مثل برانگیخته شدن مردم در این آیه باشد. پس دعای قبل از آیه را درست همانگونه که در آن بیان قدیمی هست برایتان نقل میکنیم:
و همچنین امیدوارم پروردگارم برانگیخته شدن اول را فضل و رحمتی از جانب خود قرار دهد مانند این فرموده خداوند تعالی که:{ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاس وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النّاس لا يَشْكُرُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۴۳].
اما زمان بیان آن فرا نرسیده بود، برای همین از خداوند خواستم که برانگیخته شدن در عصر امام مهدی مانند برانگیخته شدن قوم دیگر باشد.
و اما این آیه را در همان بیان درجایی دیگر نیز آوردیم، چون این ماجرا در زمان امام مهدی نیز رخ خواهد داد و خداوند قومی را که ازترس زلزله ناشی از کوکب عذاب از خانههایشان میگریزند با سنگهایی که از آن کوکب سقوط میکنند، هلاک میکند و سپس آنها را برمیانگیزد. من میدانم آنها چه گروهی از مردم هستند چون کوکب عذاب عدهای را هلاک و عده دیگری را عذاب میکند و این دسته میگویند:
«ربنا اكشف عنا العذاب إنا مؤمنون»
به هر حال عزیزان من در راه خدا، بدانید بیانات امام مهدی از قرآن همچون اجزای یک ساختمان، مرتبط و پیوسته هستند و یکدیگر را محکم میکنند و دانش انصار درباره بیان حق قرآن عظیم باید عمیقتر شود. منظور از عمیقتر شدن [رسوخ انصار در بیانات] این است که باید در هر فرصتی که پیدا میکنند بهصورت کلی به بیانات قبلی بازگردند تا علم بیان حق قرآن را درک و از راسخان در علم باشند [مترجم: بیانات یکدیگر را تکمیل میکنند پس باید به بیانات قبلی بازگشت تا با آموختن مطالبی که در بیانات جدید میآیند؛ بیانات قبلی بهتردرک شوند]. ما از شما نمیخواهیم بیانات را حفظ کنید بلکه آنها را بفهمید چراکه نور کتاب و بصیرتِ برای خردمندان در فهم قرآن است. چون اصل، فهمیدن آیات قرآن است و مقصود از تنزیل قرآن عظیم تدبر و فهمیدن آن می باشد.
اما با کمال تأسف یکی از انصار عزیزم با نام «الباحث» که بر سر اهالی اعراف با امام مهدی جدال میکند، میگوید اهالی اعراف آنهایی که امام مهدی فتوا دادهاست [یعنی کفاری که رسولی برایشان نیامده و حجت بر آنان اقامه نشده] نیستند. با کمال تأسف انصار «الباحث» میخواهد انصار را دچار این توهم کند که امام مهدی ناصرمحمد یمانی از فتوای خود درباره قریشیان کافر که قبل از برانگیخته شدن محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از دنیا رفتهاند برگشته است. «الباحث» تصور میکند ناصر محمد یمانی فرستاده شدن نذیر در میان آنان را ثابت کرده و خداوند برای ایشان [کافران قبل از بعثت پیامبر] حجت آوردهاست. پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ میگوید: ای انصار من گوش کن چه میگویم و درباره آن فکر کن. بعد از آنکه امام مهدی ناصر محمد یمانی، فتوایی را با برهان برگرفته از آیات محکم کتاب صادر کرد؛ تا زمانی که زنده است چه در دوران گفتوگو و چه بعد از ظهور، هرگز از آن برنمیگردد و تو از شاهدان این امر باش. چنین چیزی هیچوقت اتفاق نمیافتد و نباید هم رخ دهد چون تنها زمانی بیان امام مهدی دچار تناقض میشود که در قرآن عظیم تناقضی باشد و پروردگار من منزه از آن است [که کلامش متناقض باشد] و چه کسی راستگوتر از خداوند است.
عزیز من انصار «الباحث»، بیان را از موضع خودش تحریف نکن. ما ثابت نکردیم که خداوند برای پدران کافر قریش که قبل از آنان زندگی میکردند، رسول فرستاده است. بلکه از فتوای خداوند پیروی کردیم که میفرماید برای پدران اولیه [اجداد دورتر] نذیر فرستاده شدهاست نه برای پدرانی که از نظر زمانی به آنها نزدیک بودند. پس با دقت به درستی داستان قرآن عظیم درباره این دو آیه توجه کن. خداوند تعالی می فرماید:
{یس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣﴾ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤﴾ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾ }صدق الله العظيم [يس].
دراینجا مقصود خداوند پدرانی است که از نظر زمانی به آنها نزدیک هستند و منظور «آباءواجداد» دورتر و اولیه که نذیر برایشان فرستاده شده نیست. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾}صدق الله العظيم [المؤمنون].
حکمت ربانی از اینکه آنها را به عنوان «الأولین» مشخص میکند چیست؟ این برای آن است که افترازنندگان نگویند قرآن دارای تناقض است و چگونه در یک آیه میگوید برای پدرانشان انذار کننده فرستاده نشده و در آیه ای دیگر تأکید مینماید که برای پدرانشان انذارکننده فرستاده شدهاست. برای همین خداوند تعالی میفرماید: «آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ»، اینها امتهای اولیه و پیشین عرب هستند که از فرزندان نبی الله اسماعیل بن ابراهیم بودند و آنها«آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِونَ»اند. اما برای امت میانی که بین دو امت هستند، رسولی فرستاده نشدهاست و منظور از دو امت، امت هم عصر محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و امتهای اولیهاند. خداوند برای امتی که در فاصله زمانی این دو امت زندگی کردند، انذارکنندهای نفرستادهاست. اینها اجدادی هستند که از نظر زمانی نزدیک به معاصران محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم زندگی میکردند نه اجداد اولین و دور. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{یس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣﴾ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤﴾ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾ }صدق الله العظيم [يس].وضعیت امت هم عصرمحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نیز چنین است و پیش از ایشان، منذری برای آن نیامدهاست. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿٤٦﴾}صدق الله العظيم [القصص].
عزیز من در راه خدا، «الباحث» ! والله، والله، والله، اگر امام مهدی از عقیده باطل تو پیروی کند، این عقیدهی باطل کتاب خداوند را متناقض و پر از اختلاف نشان میدهد و پناه بر خداوند که از جاهلان باشم. عزیز من تو قرآن را از پیش خود تفسیر میکنی و برای همین هم مرتب و پشت سرهم دچار اشتباه میشوی و اصلاً به حق نمیرسی. شما هم مانند سایر مفسرانی هستی که جرأت میکنند قرآن را از پیش خود تفسیر کنند.
ای مرد! آیا نمیدانی تفسیر چیست؟ تفسیر، روشن نمودن مقصود کلام خداوند است و بلکه مقصود اصلی و اساسی از نزول کتاب است. وقتی چیزی را به خداوند نسبت میدهی که خداوند آن را نفرموده و مقصودش نبودهاست، در پیشگاه، خداوند، چه وضعی خواهی داشت؟ چون با فتوایت هم خود و هم امت خود را گمراه کردهای؟ای نور چشم امام، بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی خود قرآن است، منظور من متن بیان نیست بلکه مقصودم برهانی است که از محکمات قرآن برای بیانات آورده میشود. زمانی که برایتان فتوا می دهم اصحاب اعراف کافرانی هستند که حجت برایشان آورده نشده و جزو عذاب شوندگان نیستند و نه در بهشتاند و نه در آتش، این فتوا را با ظن و از فکر و نزد خودم نیاوردهام، چرا که ظن کسی را از حق بی نیاز نمیکند. بلکه مبنای آن، فتوای پروردگارم است که در آیات محکم کتابش آمده است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾}صدق الله العظيم [الإسراء]
این آیات، از آیات محکم و اساسی کتاباست که برای علمای امت و عامه مسلمانان کاملاً روشن و واضح بوده و نشان میدهد خداوند، غافلانی را که علت غفلتشان از حق، فرستاده نشدن منذر از جانب خداوند است، حتی اگر ظالم هم باشند، عذاب نمینماید. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿١٣١﴾}صدق الله العظيم [الأنعام].
وقتی خداوند کافرانی را که زندهاند به دلیل نفرستادن منذر و اقامه حجت بر آنان، با عذاب هلاک نمیکند؛ چطور ممکن است مردگانی را عذاب نماید که قبل از برانگیختن منذر در میانشان از دنیا برده باشد! ای مرد، خداوند ظالم نیست او منزه و بسیار والاتر از این گمانهاست. نه تنها چنین نیست، بلکه میبینی که اعتراف مینماید اگر بعد از مرگ، کسانی را عذاب کند که منذر در میانشان نفرستاده است؛ در برابر او حجت خواهند داشت چون رسولی برایشان فرستاده نشدهاست که حجت برایشان اقامه کند. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{ رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿١٦٥﴾}صدق الله العظيم [النساء]
عزیز من در راه خدا، آیاتی که شما با آنها با من مجادله میکنی، اختصاص به اقوامی دارد که با تنزیل کتاب، حجت برایشان اقامه شده است، پس شاکر باش و اگر نپذیری و اصرار داشته باشی که اهالی اعراف، کافرانی نیستند که برایشان حجت اقامه نشدهاست؛ امام مهدی برایت حجت آورده و به حق میگوید: پس بیا و بیان حق این فرمودهی خداوند را بیاور که میفرماید:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾}صدق الله العظيم [الإسراء]و بیان حق این فرمودهی خداوند تعالى:
{ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ﴿١٣١﴾}صدق الله العظيم [الأنعام].
و بیان حق این فرمودهی خداوند تعالى:
{یس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣﴾ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤﴾ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾ }صدق الله العظيم [يس].
جز این نیست که پدر محمد رسول الله، عبد الله بن عبد المطلب و مادرش، آمنة بنت وهب از کافران غافل بودند. از کسانی که با برانگیخته شدن منذر برایشان حجت آورده نشدهبود و برای همین نیز آنها از اهالی اعرافاند و در روز قیامت نه در بهشت هستند و نه در آتش. و اما در حال حاضر چیزی از حیات برزخی درک نمیکنند، مانند این است که در خواب باشند و بهخاطر همین، روزی که بعد از مرگ، خداوند آنها را برمیانگیزد، میگویند:
{يا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا} [يس:۵۲]
ببین چه سؤالی میکنند: «مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا». سپس کافرانی که با فرستادن رسول برایشان حجت اقامه شدهاست، به آنها جواب میدهند:
{هـٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴿٥٢﴾} [يس].
عزیز من در راه خدا، بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی از قرآن مانند بنایی پایدار [بنیان المرصوص] است و بیانها باعث استواری و تقویت یکدیگر شده و با دقت و به درستی آورده میشوند. به اذن خداوند، درستی و صدق بیان حق قرآن به همان درستی و صدق خود قرآن و دقیق بودن آن از نظر نداشتن کوچکترین تناقض و اختلاف است. برای همین است که میبینید امام مهدی ناصر محمد یمانی تمام علمای مسلمین را به مبارزه فرا میخواند تا اگر میتوانند تنها در یک مسئله از قرآن در مقابل او حجت بیاورند و بگویند: «ناصر محمد یمانی، بیان تو برای فلان آیه حق نیست» و سپس بیان حق آن را آورده و تفسیری بهتر از بیان ناصر محمد یمانی ارائه دهند. هیهات، هیهات، به پروردگار زمین و آسمانها سوگند که نمیتوانند مگر اینکه کوه از سوراخ ته سوزن رد شود. عزیز من دیانا، تو کلمهای از این بیان را تعدیل کرده و مینویسی شتر «جمل» ولی من گفتم کوه «جبل» که بزرگتر از شتر است؛ آیا می توانید کوه را از ته سوزن رد کنید؟ این مبارزه طلبی از روی غرور نیست، بلکه تحدی امام ناصر محمد یمانی از این جهت است که سزاوار است بر خدا جز حق نگویم [اشاره به آیه کریمه: «حقيقٌ لا أقول على الله إلا الحقّ.»الأعراف:۱۰۵]
حال جواب سؤال الحسینی عزیز یا عمر بن خطاب را میآوریم. دقیق به یاد ندارم کدام یک این سؤال را مطرح کردند! اما سؤال را به خاطر دارم که: «مگر خداوند نفرموده است: {وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ } [الأنعام:۲۸]؟ چرا خداوند سپاهیان تبع را بعد از مرگ هدایت نمود و به یاری نبی خود ذوالقرنین فرستاد؟».
در پاسخ عزیز پرسشگر میگویم: چون آنها اعتقاد نداشتند که اگر خداوند آنها را برانگیزد، بدون تردید به سوی حق هدایت میشوند و بی شک راه پیروی از آیات پروردگارشان را در پیش خواهند گرفت، در حالی که کافرانی که در آتش هستند اعتقاد دارند که اگر خداوند آنها را به حیات دنیوی بازگرداند؛ بی شک وتردید به سوی –آیات-حق پروردگارهدایت خواهند شد. آنها پیش خود از این امر اطمینان کامل داشته و فراموش کردهاند که قلبهایشان در دست خداوند است و آن را به هرحالی که بخواهد درمیآورد و هدایت به دست آنان نیست که درباره خودشان فتوا بدهند که بدون کمترین شکی، از حق آمده از جانب پروردگار پیروی خواهند کرد. بلکه هدایت به دست خداوند است ولی اکثر مردم نمیدانند. خداوند [تنها] کسانی را که رو به سوی او کرده و با انابه از او بخواهند تا هدایتشان کند، راهنمایی خواهد کرد که خداوند نسبت به بندگانش رئوف است.
این بیان حق را با فرموده خداوند به پایان میبریم. خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٦﴾ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ ۖ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿١٧﴾ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٨﴾ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ﴿١٩﴾ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٠﴾ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ ۖ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿٢٢﴾ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَٰئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿٢٣﴾ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٢٤﴾ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ﴿٢٥﴾ ۞ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٢٦﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿٢٧﴾ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ ﴿٢٨﴾ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٢٩﴾ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ ﴿٣٠﴾وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ ﴿٣١﴾ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿٣٢﴾ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿٣٣﴾ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿٣٤﴾ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿٣٥﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
ای علمای امت! بهراستی که با تدبر در این آیات میبینید که قصه نبی الله ابراهیم و لوط از اول تا آخر در آن آورده شدهاست. آن دو بهخاطرعبادت بتها به جای خداوند و بهخاطرعمل زشت قوم لوط، با مردم مجادله کرده و برایشان حجت میآوردند. در اینجا خبری از مجادله إبراهيم [جَدّ] عليه الصلاة والسلام با کسی که ادعای ربوبیت میکرد نمییابید. بین داستان ابراهیم بزرگ [جد] و ابراهیم پسرعلیهم الصلاة و السلام اختلاف زیادی وجود دارد؛ پس چرا داستانهای قرآن را از پیش خودتان با هم مخلوط میکنید؟ و چرا چیزی را که نم دانید به خداوند نسبت میدهید؟ یا مگر شما نمیدانید خداوند به فرزندان اسماعیل نیز، مانند فرزندان إسحاق نبوت و کتاب عطا نمودهاست؟ ولی تعداد انبیا و رسولانی که از ذریه اسماعیل بودند با رسولان و انبیای ذریه إسحاق مساوی نبود. یا اینکه مگر شما نمیدانید جَدِّ شما نبیِّ خداوند اسماعیل علیه الصلاة و السلام؛ همانی است که با صفت «الغلام العليم الحليم» وصف شدهاست؟ یا مگر نمیدانید جَدِّ دوم اعراب یعنی نبیِّ خداوند اسماعيل بن ابراهيم بود که به پدرش گفت برای اجرای امری که خداوند در خواب به پدرش کردهاست، او را ذبح کند؟ اما شما میتوانید بفهمید که به حق، این نبیِّ خداوند اسماعیل بود نه اسحاق و از این فرموده خداوند تعالی این امر را استنباط مینمایید که میفرماید:
{بَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿١٠١﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿١٠٢﴾ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿١٠٣﴾ وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿١٠٤﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١٠٥﴾ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ ﴿١٠٦﴾ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿١٠٧﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿١٠٨﴾ سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ ﴿١٠٩﴾ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١١٠﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿١١١﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿١١٢﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَىٰ إِسْحَاقَ ۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿١١٣﴾}صدق الله العظيم [الصافات].
ممکن است کسی این سؤال را مطرح نماید : «کدام کلمه است که به نبیِّ خداوند اسماعیل اشاره میکند؟». امام مهدی در پاسخ پرسشگران میگوید: {وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿۱۱۳﴾} صدق الله العظيم، یعنی ما به اسماعیل و إسحاق برکت داده و کتاب و نبوت را به دودمان آنان عنایت نمودیم و برخی از فرزندان آنها نیکوکاربودند و برخی آشکارا به خود ظلم کردند و علت آنکه او از اسماعیل و اسحاق سخن میگوید این است که خداوند تعالی میفرماید: { ذُرِّيَّتِهِمَا}.خداوند دودمان ابراهیم را به دو گروه تقسیم میکند، فرزندان پسرش اسماعیل و فرزندان پسر دیگرش اسحاق که بر آنان و پدرشان سلام و صلوات باد.
ای علمای امت! والله، والله، والله، قسم حق به خداوند حق که امام ناصر محمد یمانی برای اثبات نبوت پدر اعراب، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر برایتان حجت اقامه خواهد کرد. ممکن است یکی از علمای امت که در خواندن و تدبر در قرآن تنبل است، بخواهد بگوید: «ناصر محمد یمانی، بیانات تو طولانی و خستهکننده است و موضوعات زیادی را در آن میآوری، نمیخواهی خلاصه و مختصرش کنی؟» امام مهدی ناصر محمد در پاسخ علمای تنبل و بی حال مسلمین میگوید: به خداوند قسم، اگر به حق طالب علم بودی، در قلبت احساس شعف کرده و بی تابانه میپرسیدی: «آیا چیز بیشتری هم هست؟». ولو اینکه طول بیان هزار متر هم باشد طالب حقیقی علم خسته نمیشود.
ای علمای مسلمین که حوصله تدبر و تفکر در بیانات حقی را که مهدی منتظر ناصر محمد یمانی درباره ذکر میآورد، ندارید؛ بیایید تا به اختصار برایتان بگوییم، خداوند تعالی میفرماید:
{ ...مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ۩ ﴿٥٨﴾} صدق الله العظيم [مريم].
نمیتوانید بگویید منظور ابراهیم بزرگ [جد] است. باز هم تکرار کرده و میگوییم هرگز نمیتوانید برهانی آشکار بیاورید که نشان دهد در این آیات مقصود از نبی الله ابراهیم، نبیِّ خداوند ابراهیم بن آزر است، چراکه مقصود خداوند ابراهیم پسر است نه ابراهیم بزرگ، یعنی از نبیِّ خدا، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم سخن گفته میشود.
خداوند و تمام انصار پیشگام و برگزیده و تمام حقجویانی که بر سر میز گفتوگو حاضر هستند و تمام لشکر خداوند واحد و قهار در آسمانها و زمین را به شهادت میگیرم، اگر در بیان این آیه بر ناصر محمد یمانی غلبه کنید و ثابت نمایید منظور ابراهیم بزرگ [جد] است نه ابراهیمی که پسر اسماعیل است؛ بر من است که از ادعای خود در مورد مهدی منتظر بودنم بازگردم و تمام انصار من در سراسر جهان نیز باید از پیروی از من دست بردارند. تکرار کرده و میگوییم: والله، والله، نمیتوانید برای این آیه یا غیر آن، بیانی هدایتگرتر از بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی بیاورید. بفرمایید و شانس خود را امتحان کرده و بر سر میز آزاد گفتوگوی جهانی حاضر شوید. غرور ناشی از علوم باطلی را که در نزد خود دارید، کنار بگذارید. والله، والله، مطالب باطلی که نزد شماست را با بیان حق قرآن عظیم ریشهکن کرده و نابود میکنیم. حق را برسر باطل میکوبیم تا آن را در هم شکند و باطل محو و نابود گردد و یا چون خاکستری در روزی توفانی به باد رود و پراکنده شود.
این امام مهدی است که به شما از وجود یک نبیّ در کتاب خبر میدهد که ایمان به او بر شما واجب است، چون نباید بین رسولان خداوند فرقی قائل شوید. اگر وجودِ پدر سوم اعراب نبیّ الله ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر را انکار کنید، به حق در مقابلتان حجت میآورم و جدال در کتاب را مختصر کرده و به این آیه محکم و روشن که بی شک و تردید به او اشاره میکند بسنده مینمایم و میگویم، خداوند تعالی میفرماید:
{ ...مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ۩ ﴿٥٨﴾} صدق الله العظيم [مريم].
ای علمای مسلمین، اگر بگویید منظور ابراهیم بزرگ [جد] یعنی ابراهیم بن آزراست؛ به حق برایتان حجت آورده و میگوییم:
مگر اسراییل از ذریهی ابراهیم بن آزر نیست؟ اما در اینجا از دو دودمان صحبت میشود که از ذریهی ابراهیم بن آزر منشعب میشوند: ذریهی نبی الله اسماعیل و ذریهی نبی الله إسحاق علیهماالصلاة والسلام. نبی خداوند ابراهیم بن اسماعیل از ذریهی اسماعیل است و نبیّ الله اسرائیل از ذریه نبی خداوند إسحاق است. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{{{{{{{{{{ وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }}}}}}}}}} صدق الله العظيم.
چون این دو نسل، منشعب از ذریهی ابراهیم بزرگ [جد] هستند و امکان ندارد بتوانید بگویید: «مقصود خداوند ابراهیم بزرگ [جد] است و در کتاب، نبی دیگری بهجز ابراهیم بن آزرعليه الصلاة والسلام وجود ندارد». بار دیگر شما را به حق به چالش میکشیم و تکرار کرده و میگوییم: والله که جاهلترین اعراب نیز این آیه را میفهمند، چه برسد به افراد باهوش و علمای امت؛ چون امکان ندارد مقصود خداوند ابراهیم بزرگ باشد، چرا؟ چون شما میدانید که نبی الله اسراییل خود از ذریهی نبی الله ابراهیم بن آزر است و چگونه ممکن است خداوند آنها را دو ذریه جدا دانسته و بگوید: {وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }؟ ولی اگر حق همان باشد که شما قبل از برانگیخته شدن امام مهدی اعتقاد داشتید که ابراهیم در این آیه همان ابراهیم بن آزر باشد؛ پس بگویید ذریه ابراهیم [که جداگانه ذکر شده] کیست؛ چون اسراییل که خود ذریه ابراهیم است. اما مقصود خداوند، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم و همچنین اسرائیل بن اسحاق بن ابراهیم است. چون این دو سلسله از ذریه ابراهیم بزرگ [جد]هستند و آغاز هر یک از آنها با نبی الله اسماعیل و نبی الله إسحاق عليهما الصلاة والسلام است. نبی خداوند ابراهیم پسر، فرزند اسماعیل است و نبی الله اسرائیل فرزند نبی خداوند اسحاق است.
ای علمای امت! تا کی از دعوت امام مهدی ناصر محمد یمانی رو برمیگردانید؟ آیا علم مرا باطل میدانید؟ پس بیایید در مقابل من حجت بیاورید و از حدود دین دفاع کنید؛ اگر راست میگویید. تا کی شیطان مانع شما میشود که به بهانه و ترس از این که امام مهدی ناصر محمد یمانی، مهدی منتظر حق نباشد، او را تصدیق نکنید؟ پس در برابر شما به حق حجت میآورم: شما مهدی منتظر را عبادت میکنید یا خداوند واحد و قهار را؟ آیا فکر نمیکنید؟! بگذار ناصر محمد یمانی مهدی منتظر باشد و یا یک تجدید کننده دینی یا یک محقق اسلامی، هر طور که میخواهید و میلتان است حساب کنید؛ مهمترین چیز نزد خداوند این است که از حق آمده در آیات محکم کتاب پیروی کنید که حجت خداوند بر شماست و اگر نسبت به آن کافر گردید، به علت روگردانی از آیات محکم و روشن کتاب، خداوند شما را عذاب خواهد کرد.
و اما اینکه آیا ناصر محمد یمانی، مهدی منتظر است؟ تنها خود ناصر محمد یمانی است که درباره آن مورد حسابرسی قرار میگیرد. و اگر دروغ گفته باشم، بار این دروغ بر عهده من است ولی خداوند شما را بر اساس پیروی از آیات روشن پروردگارتان مورد محاسبه قرار میدهد. ای عجب! چطور از کتابی که به آن ایمان دارید پیروی نمیکنید! آیا میبینید ناصر محمد از چیزی غیر از آن چه که بر محمد صلى الله عليه وآله وسلم نازل شده با شما مجادله کرده و حجت میآورد؟ آیا فکر نمیکنید! شما را چه میشود که هر گاه امام مهدی ناصر محمد یمانی نکتهای جدید برایتان میآورد؛ سکوت میکنید؟ آیا میخواهید در مورد فتوای وجود نبیّ جدید در کتاب یعنی پدر سوم اعراب، نبیّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر عليه الصلاة والسلام هم سکوت کنید ؟ ای علمای مسلمین این سکوت تا کی ادامه پیدا میکند؟همانا که امام مهدی ناصر محمد یمانی همان شکایتی را نزد پروردگارش میبرد که جَدَّم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آورد و فرمود:
{يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا} صدق الله العظيم [الفرقان:۳۰].
عزیزان من در راه خدا، ای علمای مسلمین و امت مسلمان چگونه میتوان شما را هدایت کرد؟ منتظر هستید امام مهدی بعد از برانگیخته شدن از جانب خداوند، از چه چیزی برایتان حجت بیاورد؟ آیا منتظرهستید مهدیای بیاید که به خداوند دروغ بسته و کتاب جدیدی غیر از آنچه که بر محمد، خاتم الأنبياء والمرسلين نازل شدهاست، با خود بیاورد؟ هیهات، هیهات، بفرمایید، ما در ابتدای سال یازدهم دعوت مهدی منتظر ناصر محمد یمانی در دوران «گفتوگو قبل ازظهور» هستیم و از اعتصام به حبل الهی ذرهای عدول نمیکنیم. شما هم به هر تار عنکبوتی که میخواهید بیاویزید، آیا فکر میکنید تارهای عنکبوت میتوانند مانع افتادنتان در«سحیق»، در آتش جهنم شوند؟ و چه کسی راستگوتر از خداوند است! من جز قرآن چیزی نزد خود ندارم و از شما دعوت میکنم تا در موراد اختلاف بر اساس آن میان شما حکمیت نمایم؛ مگر اینکه نتوانم با برهان های قاطع علمی به حق بر شما چیره شوم. شایسته امام مهدی منتظر حق نیست که از جانب خداوند برانگیخته شود و سپس از امیال شما پیروی کرده و یا از یکی از طائفههای شما جانبداری نماید. بلکه خداوند را به شهادت میگیرم و شهادت پروردگار کافی است که امام مهدی ناصر محمد یمانی اعلان میکند نسبت به تعدد احزاب مذهبی در دین اسلام مطلقاً کافر است. من تمام این فرقه های مذهبی را زیر پا له میکنم و اهمیتی هم نمیدهم. من نسبت به تعدد احزاب سیاسی درمیان مسلمانان هم کافرم و آنها را زیر پا له کرده و اهمیتی هم نمیدهم. من همه بشریت را به پیروی از کتاب خداوند قرآن عظیم و سنت نبوی و محمدی حق که مخالف آیات محکم قرآن نباشد، دعوت میکنم و مسلمانان و تمام حقجویان را به مسیر اولیه و حق نبوت باز میگردانم چون این حق است که شایسته پیروی است.
تکرار کرده و میگوییم: ما در پایان ماه صفر سال ۱۴۳۶هـ [ ۱۳۹۳ ه.ش.] و آغاز یازدهمین سالی هستیم که از عمر دعوت مهدی منتظر در دوران «گفتوگو قبل از ظهور» میگذرد و همچنان از آن دسته از علمای مسلمین که میخواهند در مسیر درست باشند، دعوت میکنیم که حکمیت ذکر محفوظ از تحریف، قرآن عظیم را بپذیرند. به ریسمان الهی قرآن عظیم درآویزید که این برهان حق پروردگارتان است و هرکس بدان بیاویزد و نسبت به هر چه که مخالف محکمات آن است، کافر شود؛ به راه راست [صراط مستقیم] هدایت شده است. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ﴿١٧٤﴾ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿١٧٥﴾}صدق الله العظيم [النساء]
این ریسمان [حبل] الهی، قرآن عظیم است و هر کس به آن بیاویزد به راه راست [صراط مستقیم-]هدایت خواهد شد.
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}صدق الله العظيم [آل عمران:۱۰۳]
به احزاب و فرقهها تقسیم نشوید که هر یک به داشته خود خرسند هستند، فرقهفرقه نشوید تا با نعمتی که از جانب خداوند به شما عطا میشود، همگی برادر یکدیگر شوید و در راه خداوند یکدیگر را دوست بدارید.
والله، والله، برانگیخته شدن مهدی منتظر از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بندگانش است که شما را به سوی حقیقت نام اعظم الهی هدایت مینماید. اگر میدانستید حقیقت نام اعظم خداوند چیست، درمییافتید که تمام ملکوت خداوند در برابر آن برابر مثقالی نیست و خداوند شاهد و وکیل این سخن است. قومی که محبوب خدا و محبان او هستند، از حقیقت این فتوا آگاهاند و [به اذن الهی] تا زمانی که پروردگارشان راضی نشود به ملکوت بهشتی که به اندازه آسمانها و زمین است راضی نمیشوند؛ میدانید چرا؟ چون آنها همین حالا و درحالیکه در حیات دنیوی هستند میدانند رضوان خداوند بر بندگانش، نعیمی است که از بهشت او بسیار بزرگتر است [نعیم اعظم] و حقیقت این فتوا را که نعیم رضوان خداوند بر بندگانش به حق بزرگتر از بهشت اوست، درک کردهاند. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
و به پروردگار بندگان قسم میخورم، او که ثمود و عاد را هلاک نمود و فرعونیان قدرتمند را غرق کرد، در این امت قومی هستند که محبوب خداوند هستند و محب او [یحبهم الله و یحبونه]،کسانی که با جان و دل از انصار امام مهدی در دوران «گفتوگوقبل از ظهور» هستند و تا زمانی که پروردگارشان در نفس خود راضی نشود به ملکوت جنات او رضایت نخواهند داد، چون میدانند خداوند در نفس خود برای بندگانی که عذاب شده و پشیماناند و بر کوتاهی خود در پیشگاه خداوند حسرت میخورند؛ حزین و متحسر است. تکتک این نادمان میگویند:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} صدق الله العظيم [الزمر].
اما خداوند نسبت به بندگانش رئوف است و ظلمی که آنها در حق خود کردهاند، او را حزین و اندهگین میکند و در نفس خود برایشان متحسر است. اما تحسر در نفس خداوند تعالی تا زمانی که خود بندگان از کوتاهیهای خود در پیشگاه خداوند متحسرنباشند، روی نمیدهد و با کمال تأسف این حسرت در وجود بندگان حادث نمیشود مگر بعد از آنکه به خاطر کفر نسبت به دعوت رسولان هلاک شوند. آن زمان است که به خاطر کوتاهیهای خود در نزد خداوند حسرت میخورند و آنگاه، خداوند برایشان متحسر میشود. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ﴿٣٢﴾}صدق الله العظيم [يس].
ممکن است یکی از محبوبان و محبان جدید خداوند سؤال کند: «ناصر محمد! آیا هدایت یا گمراهی بندگان در نفسشان؛ انعکاس و تأثیری در نفس خداوند دارد و باعث سرور یا حزن او میشود؟». امام مهدی ناصر محمد فتوا را مستقیماً به جَدَّش محمد رسول الله صلى عليه وآله وسلم میسپارد. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
[لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ فِي أَرْضٍ دَوِيَّةٍ مَهْلَكَةٍ ، مَعَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَنَامَ فَاسْتَيْقَظَ وَقَدْ ذَهَبَتْ ، فَقَامَيَ طْلُبُهَا حَتَّى أَدْرَكَهُ الْعَطَشُ ، ثُمَّ قَالَ : أَرْجِعُ إِلَى مَكَانِي الَّذِي كُنْتُ فِيهِ حَتَّى أَمُوتَ ، قَالَ : فَوَضَعَ رَأْسَهُعَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى يَمُوَتَ ، فَاسْتَيْقَظَ وَعِنْدَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا زَادُهُ وَطَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحًابِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ هَذَا بِرَاحِلَتِهِ] صدق عليه الصلاة والسلام.
[همانا هنگامي که بنده مؤمن به درگاه خداوند توبه کند، شادی خداوند از توبهی او بیش از يکی از شما است که در بيابان همراه شترش باشددرحالیکه غذا و آبش بر بالای شتر است و بخوابد و زمانی که بیدار شود ببیند شترش فرار کرده و آنقدر به دنبالش بگردد که به شدت تشنه شود؛ سپس بگوید: به همان جایی که بودی بازگرد تا مرگت فرا برسد. سپس سرش را بر بازویش میگذارد تا مرگش فرا رسد. و وقتی بلند میشود میبیند شترش در کنارش ايستاده و طعام و توشه و آبش برپشت اوست. شادمانی خداوند از توبه بنده؛ بیش از شادمانی این فرد به خاطر پیدا شدن شترش است]
عزیزان من وقتی خداوند از توبه بندهاش این چنین مسرور میگردد، پس عظمت حزنش نسبت به کسانی که مورد عذاب واقع شده و از کوتاهیهای خود در نزد پروردگارنادماند؛ چقدر باید باشد؟ تأکید میکنم که خداوند سبحان برای آنان متحسراست و این پروردگار عالمیان است که از حال خود بعد از ندامتِ هلاکشدگان خبرمیدهد:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ﴿٣٢﴾}صدق الله العظيم [يس]
پس گروهی که مانند محبوبان و محبان خداوند فکر میکنند، به آنها پیوسته و میگویند: «آه که چقدر ما غافل و نا آگاه بودیم! چگونه میخواهیم در بهشت شاد باشیم و محبوبترین چیز نزد ما متحسر و حزین باشد؟ هیهات هیهات، به پروردگار زمین و آسمانها قسم، راضی نمیشوم مگر پروردگار و محبوب قلبم راضی شود و متحسر و حزین نباشد».
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الذليل على المؤمنين الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
169398